گروه دانشگاه: دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی با بیان اینکه نظام الهیات مسیحی در عصر حاضر گسترده است، عنوان کرد: برخی از فیلسوفان و عارفان مسیحی جنبه عملی و برخی جنبه نظری داشتهاند و برخی هر دو جنبه را دارند، البته عارفانی نیز دیده میشوند که در ارائه نظریه فوقالعاده هستند، برخی هم در عرصه عملی و نظری حرف برای گفتن دارند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، برغم تمامی اختلافهایی که در ادیان ابراهیمی به ویژه در مباحث الهیات مطرح میشود، همواره اسلام بر تعامل و تفاهم بر مبنای «کلمة سواء» که در آیه ۶۴ سوره مبارکه آلعمران بیان شده، تاکید دارد؛ در سطح فلسفه و عرفان در اسلام و مسیحیت مشترکات فراوانی وجود دارد که باید حول محور آن نیز گفتوگو و تعامل فکری و علمی جریان داشته باشد. در این زمینه و درباره اثرگذاری و اثرپذیری آموزههای اسلام و مسیحیت با یکدیگر با بخشعلی قنبری، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی جهاد دانشگاهی گفتوگو کردیم که مشروح بخش اول گفتوگو را در ادامه میخوانید؛
ایکنا: آیا همان گونه که ما فلسفه اسلامی داریم در مسیحیت هم فلسفه مسیحی مطرح است؟
وی در آغاز سخنان خود با اشاره به فلسفه ادیان اظهار کرد: چون فلسفه به مثابه یک یافته عقلانی است، لذا مقید به هیچ دینی نمیشود، الا اینکه بگوییم مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و دیگران توانستهاند در حوزه فلسفه نظریهای را به نام خودشان ثبت کنند، در فلسفه اسلامی این اتفاق افتاده، این معنا اتفاقا در مسیحیت هم دیده میشود و فیلسوفان آنها هم به همین ترتیب فیلسوف مسیحی نامیده میشوند، اگر بخواهیم از فیلسوفان مسیحی که جنبه دینی هم داشتهاند تعدادی را نام ببریم، میتوانیم از چند نفر به عنوان افراد شاخص در فلسفه مسیحی یاد کنیم.
رواج فیلسوفان مسیحی دارای جنبههای دینی
به لحاظ تاریخی، ابتدا از فیلسوف مسیحی با نام کلمنت میتوانیم یاد کنیم و پس از وی به ترتیب دقیق تاریخی، نخستین کسانی که در فلسفه مسیحی حرف برای گفتن داشتند، ژوستین شهید در قرن دوم میلادی است که هم فیلسوف است و هم الهیدان، بعد از وی اوریجن است که طی سالهای ۱۸۵-۲۵۴ میلادی میزیسته، پس از اوریجن، آگوستین را میتوانیم نام ببریم، بعد از آگوستین فیلسوف قدری به نام دیونوسیوس جعلی است و چون کتابهایی که به دیگران نسبت داده میشد برای این فرد بود، عنوان جعلی را به او اختصاص دادند.
بعد از وی فیلسوف دیگری که میتوان نام برد، انسلم قدیسی است، بعد از وی نیز فیلسوف بسیار برجستهای وجود دارد به نام توماس آکوییناس، که وی قرن ۱۳ و در سالهای ۱۲۲۵- ۱۲۷۴ میلادی زیسته است، بعد از آن دانس اسکوتوس و ویلیام آکالین است، پس از اینان فیلسوفانی که جنبههای دینی هم دارند، رواج مییابند تا به عصر حاضر میرسد و شاهد فیلسوفان جدیدی هستیم که الهیات برخی از آنها بر فلسفهشان میچربد، اینهایی که نام بردم از جمله این افراد هستند، اما در عین حال فیلسوفانی هستند که فلسفه آنها بر الهیاتشان میچربد که یکی از آنها جان لاک است، در عصر حاضر هم بعضی از آنها مانند دان کیوپیت، از جمله فیلسوفان معاصر است که آثاری دارد و به فارسی هم ترجمه شده، اینها فیلسوفان بسیار قدر مسیحی و از جمله افرادی هستند که ما میتوانیم از آنها به عنوان فیلسوف یاد کنیم.
ایکنا: وضعیت در عرفان مسیحی چگونه است؟
در حوزه عرفان، وضعیت عرفا هم مانند فلاسفه مسیحی است اما در عین حال در عرفان مسیحی وضعیت عارفان مسیحی به مراتب بهتر است، به دلیل اینکه فیلسوفان مسیحی مانند عارفان مسیحی نیستند، عارفان مسیحی دارای یک عالم بسیار گسترده هستند، چرا که اساسا دین مسیحیت جزء ادیان عرفانی جهان است. وقتی از عرفان مسیحیت صحبت میکنیم، مسیحیت در ابتدای تولد به عنوان یک دین متولد نشد، مسیحیت در ابتدای تولد خود به عنوان یک مکتب اخلاقی و عرفانی مطرح بود، حتی بعضیها میگفتند مسیحیت یک دین نیست، مسیحیت در حقیقت مکتب اخلاقی و عرفانی یهود است و این سخن البته دور از دسترس و واقعیت نیست، به دلیل آنکه مسیحیان دینشان از این جهت بسیار برجسته و پر رنگ بود، میتوان گفت که شاخصه اصلی دین مسیحیت اخلاق و عرفان است.
عارفان مسیحی زیاد هستند و عارفان زن هم در میانشان کم نیست، بعضی از شاخصترین عارفان جنبه عملی و برخی جنبه نظری دارند و برخی هر دو جنبه را دارند، عارفانی داریم مانند توماس آکمپیس، وی عارفی است که از او فقط تقریبا عمل داریم، اما عارفانی نیز دیده میشوند که در ارائه نظریه فوقالعاده هستند، مانند دیونیسوس، با آنکه فیلسوف است اما در عرفان نظری هم حرف برای گفتن دارد، برخی نیز هم عملی و هم نظری هستند مانند میستر یوهان اکهارت. آخرین عارفانی که در مسیحیت شناخته شده هستند دو نفر است، یکی شخصی است به نام توماس مرتون صاحب کتاب حکمت مردان صحرا که در سال ۱۹۶۸ در تایلند که برای شرکت در سمیناری رفته بود، از دنیا رفت، این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است. بعد از وی عارف دیگری است به نام خانم اندرهیل، وی نیز در سال ۱۹۴۱ از دنیا رفت، هم عارف است و هم عرفان پژوه.
درباره این عارفان کتابچهای با عنوان «نظامهای عرفانی مسیحیت» آماده کردهام که اینها را از اول مانند یک نظام معرفی کرده و آوردهام. در این زمینه صحبت زیاد است و در دوره دکتری درسی داریم با عنوان متون دینی و عرفانی مسیحیت که آنجا اینها را با عارفان اسلامی مقایسه میکنیم.
ایکنا: الهیات مسیحی در عصر حاضر در چه وضعیتی به سر میبرد؟
دامنه الهیات مسیحی خیلی گسترده است، اتفاقا چند سال پیش مصاحبهای با من کردند به مناسبت بزرگداشت توماس آکوییانس، در آنجا قریب به ۱۵ نوع الهیات مسیحی را نام بردم و مفصل توضیح دادم. بعد از آن که این قضیه را دنبال کردم، ۱۵ نوع الهیات مسیحی دیگر اضافه شد و بالغ بر ۳۰ نوع الهیات مسیحی معرفی شد، این چاپ هم شد.
بهرغم آنکه در ابتدا ادعا میشد که مسیحیت تنها مکتب اخلاقی و عرفانی یهود است و نه به عنوان دین مستقل، اما مسیحیان در حوزه الهیات آنقدر کار کردهاند که در واقع الهیات آنها ۳۰ تا شده است. در فرهنگ اسلامی خودمان فقط یک کلام اسلامی داریم. ۲۹ الهیات مسیحی در آنجا وجود دارد که معادل آن در جهان اسلام نیست. از ابتدا اگر به تاریخ الهیات مسیحی نگاه کنیم، چنانچه اشاره شد از آغاز قرن دوم مسیحی و با ظهور ژوستین شهید که در سال ۱۰۰ به دنیا آمد و در سال ۱۶۵ از دنیا میرود، با الهیات مسیحی مواجه هستیم. تعدادی از اینها حدود ۶ الی ۷ نفر را آبای کلیسا (پدران کلیسا) میگویند.
زمان آگوستین که او کتابهای زیادی هم در این زمینه به نگارش درآورده، تنها دو کتاب از او هر کدام هزار صفحه است، یکی از آنها درباره تثلیث و کتاب دیگری با عنوان شهر خدا است که حدود ۱۲۰۰ صفحه است و اعترافات او نیز حدود ۴۰۰ صفحه است. این کتابها دو مورد اول جنبه الهیات دارند، از آن زمان الهیات استمرار پیدا میکند و به جریانهایی تقسیم میشود، در ابتدا دو جریان عمده در الهیات مسیحی داریم.
عمده عارفان طرفدار تقدم ایمان بر معرفت و برخی نیز تقدم معرفت بر ایمان را باور داشتند، لذا همین آگوستین وقتی بیان میکرد که ایمان میآورم تا بفهمم، در مقابل افرادی بودند که میگفتند میفهمیم تا ایمان بیاوریم. این جریان ادامه پیدا میکند تا در دوره معاصر یعنی عصر جدید که ما الهیدانان برجستهای را پشت سر میگذاریم مانند اوریگن، ژوستین، ایرنائوس، آگوستین، تا به دوره قرون وسطی، توماس آکوییناس، انسلم قدیس را داریم و بعد به دوره اصلاح دینی میرسیم که در این دوره رهبران اصلاح دینی به ظهور و بروز میرسند و پس از آن الهیات پروتستانتی شکل میگیرد که یک روش جدیدی در الهیات مسیحی به وجود میآورد.
ایکنا: با این اوصاف چند نوع الهیات مسیحی وجود دارد؟
در عصر حاضر این ۳۰ نوع الهیات به ظهور میرسد که اینها دیگر هر کدام جایگاه خود را دارند و الهیات شبانی تا الهیات محیطزیست و امید و ... در عصر حاضر هر کدام در جای خود یک ادبیات ویژه دارند و دارای نظرها و مکتبهای مختلفی هستند که صاحبنظران متعددی در این عصر به ظهور رسیدند. بهطور مثال الهیات فمینیستی یکی از آنهاست که این گروه درباره الهیات آن بحث میکنند و حتی درباره کلمه تئو مناقشه کردند و گفتند که تئو همان دئو یونانی است که وارد زبان انگلیسی شده و این مذکر است در حالی که خدا قرار نبود مذکر باشد، تئولوژی یعنی خداشناسی یا الهیات مردانه. در مقابل میگویند به جای اینکه بگوییم تئولوژی باید بگوییم تئالوژی (thealogy) که این تئا مونث تئو است.
انواع و اقسام مباحث امروزه در الهیات مسیحی قرار گرفته، مثلا یکی از مباحثی که به صورت جدی مورد بحث قرار گرفته این است که ماهیت ایمان چیست؟ آیا انسان باید ابتدا ایمان بیاورد تا چیزی را بفهمد یا نخست باید بفهمد تا ایمان بیاورد؟ بحثهای بسیار دامنگستری در این زمینهها مطرح شده که اتفاقا در کتابهای مختلف مورد بحث قرار گرفته، آلیستر مکگراس، یکی از مسیحیدانان بود که کتابی دارد به نام «درسنامه الهیات مسیحی» که این کتاب قریب به هزار صفحه است. اینجاست که الهیات مسیحی امروزه به شدت گسترش یافته و تقریبا همه جزئیات زندگی را تحت پوشش قرار دادند.
منبع خبر خبرگزاری بین المللی قرآن. ایکنا
:: موضوعات مرتبط:
عرفان،
مصاحبه ها
:: برچسبها:
آموزههای اسلام و مسیحیت,
الهیات مسیحی,
اسلام,
عرفان مسیحی,
فلسفه اسلامی
برچسب : نویسنده : 3naarvan14 بازدید : 76