عاشورا، تربیت و روابط انسانی(2)

ساخت وبلاگ

عاشورا، تربیت و روابط انسانی(2)

دكتر بخشعلی قنبری** دين پژوه، مولف وعضو هيات علمي دانشگاه

 

حرکت امام حسین(ع) برای اصلاح دین امت بود اما در این میان او هرگز از توجه به خود هم غافل نبود و یک حرکت اجتماعی را مانع از آن نمی‌داند که آدمی به تقویت رابطه با خود نیز بپردازد. از این جهت در کنار توجه بسیار عمیق به دین و جنبه‌های اجتماعی و ناهنجاری‌های موجود در جامعه و زندگی دینی هر جا که فرصت پیش می‌آید به تقویت روحیه خود می پردازد و از خداوند نجات خود را طلب می کند و همواره این دعا را زمزمه می کرد: «رب نجنی من القوم الظالمین». این توجه نشان دهنده آن است که اهمیت هیچ کاری نمی‌تواند مجوزی برای عدم توجه به خود و نجات خود شود و انسان ها باید به یاد داشته باشند که حتا اگر توجه به خدا هم باعث شود انسان به خودبیگانگی دچار شود امری نکوهیده خواهدشد. آنگاه می توانیم به فنای الاهی برسیم که مراحل تکاملی را با تکیه بر قوای خود و آنگاه با استمداد از الطاف الهی طی کرده باشیم. حسین قهرمانی نیست که به عشق قهرمانی خود را به وادی فراموشی بسپارد بلکه در کنار توجه به جامعه این خود اوست که همه این مسئولیت‌ها را بر دوش کشیده و سردمدار اصلاح در معرفت دینی و جامعه دینی خودشده است.

خودی که حسین (ع) در صدد به تکامل رساندن آن است خودِ خداجوی اوست از همین جهت از همان ابتدا حرکت او با سلک عرفانی همراه است و در بیانات آن حضرت اصطلاحات عرفانی موج می زند. آنگاه که از قلاده مرگی که بر گردن انسان افکنده اند سخن می‌کند از اشتیاقی می‌گوید که به اسلاف شهیدش دارد و از سوز دل دلتنگی اش را بیان می دارد: وَ ما أَوْلَهَنی إِلى أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ، وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ اشتیاق من به دیدار گذشتگانم (پدر و مادرم و جدّ و برادرم) همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف است! براى من شهادتگاهى برگزیده شده که به یقین به آن خواهم رسید»(لهوف: 153؛ مثیرالاحزان:21).

امام حسین خودیابی را فقط برای خود نمی‌خواست بلکه هر جا که می‌رسید بر استقلال نظر افرادش نیز تاکید داشت. زمانی که خبر شهادت مسلم و هانی را به او رساندند بیعت خود را از همه برداشت و به آنان فرمود که اختیار با شماست اگر خواستید با من بیایید وگرنه می‌توانید مسیر خود را عوض کرده به محل زندگی خود بروید:« قَدْ خَذَلَنَا شِیعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْکمُ الِانْصِرَافَ فَلْینْصَرِفْ غَیرَ حَرِجٍ لَیسَ عَلَیهِ ذِمَام؛ پیروانمان ما را خوار کردند هر که می‌خواهد بازگردد باکی بر او نیست، بازگردد، و ذمه و عهدی از ما بر او نیست» (طبری، ج7: 294؛ مفید، ارشاد: 123). اما با این کار خود خواست مسئولیت کار افراد را به گردن خودشان  بگذارند تا بدانند که زندگی همواره با انتخاب های آسان مواجه نیست بلکه در مواردی هم انتخاب سخت دشوار بود و یک گزینش نادرست ممکن است دنیا و آخرت افراد را زیر سؤال ببرد.

پرورش روحیه شجاعت و جوانمردی در سخنان حسین موج می زند به گونه ای اگر بخواهیم از این سخنان نظامی در حوزه تربیت و اخلاق بسازیم به یقین شجاعت یکی از اساسی ترن مولفه خواهدشد. این درست برخلاف برخی روضه خوانی هاست که از این انسان آزاد چهره ناتوانی به تصویر می کشند که به لحاظ تربیتی یا خنثاست و یا بدآموز. حسین(ع) در پاسخ حر جمله ای بیان کرده و به اشعاری استناد نموده که درس شجاعت را موضوع اصلی خود قرارداده است:« آیا مرا از مرگ می ترسانی؟ تیرت به خطا رفته است و گمانت تباه است! من کسی نیستم که از مرگ بهراسم. آنگاه ابیاتی خواند که یکی از آنها چنین است:

سأمضى و ما بالموت عار على الفتى  اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما (انساب الاشراف، ج3: 171).

من به سوی مرگ خواهم رفت و مرگ برای جوانمرد عار نیست آنگاه که او حق را نیت کند و در راه آن مسلمان بمیرد.

این درس شجاعت آموزی و جوانمردی در مکتب تربیتی امام حسین(ع).

:: موضوعات مرتبط: عرفان، اخبار
:: برچسب‌ها: عاشورا, تربیت و روابط انسانی, 2, امام حسین ع, تربیت

نـــــــــارون...
ما را در سایت نـــــــــارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3naarvan14 بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 15:19